08 اردیبهشت 1403
درمانگاه نرفتم. با خودم گفتم حالا که مادر هست چرا به خانهی امین بروم؟! دلم پر میکشید برای کوچه باغ قدیمیمان اما حیف که جایش را با خیابان و بوق ممتد ماشین ها و دود عوض کرده بود. تا چشم باز کردم خودم را سر قرار همیشگیمان پیدا کردم. گفته بودی… بیشتر »
1 نظر