• خانه 
  • طعم تلخ انارها 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

پائیزنوشت

پائیزنوشت

سیاه و سفید

02 فروردین 1402

وقتی بعد از یک روز پر کار آخرسالی که انگار کوهی از خستگی روی دوشت جا خوش کرده، میان نسیم ملایم بهاری و عطر خوش شب بوها، بین انبوه وسایلی که برای نقل مکان در انباری منزل پدری جا خوش کرده اند و باید از آنجا بیرونشان بکشم تا در کنار خودم داشته باشم‌شان. مات و مبهوت چیزی غرق در خاطراتم می‌شوم.        تخته شاسی عزیزم دست من را می‌گیرد و به دوران 18 سالگیم می‌کشاند.                                                    وقتی در بحبوحه ی کنکور و کلاس زبان، تنها علاقه ام دست گرفتن مداد، زغال، کنته، محو کن و تخته شاسیم بود، دستی به رویش کشیدم و در بغلم گرفتم و تمام خاطراتم را زنده کردم، ساعاتی برای خودم شبیه قویی در آب روان غوطه ور شدم و برای مهتاب آواز خواندم، مهتاب برایم رویا بافت و من آن را زندگی کردم. در سردی زمستان، میان انبوه درختان خشک جنگل لابه لای ابرهای مه گرفته نفس عمیقی کشیدم و مهتاب را نظاره گر شدم… اشکی بر گونه ی دخترکی شدم که طراحی اش ناتمام ماند… روزگار خوبی داشتم وقتی تمام دغدغه ام سیاه و سفید کردن صفحه‌ام بود. باید به روزگار سیاه و سفیدم برگردم…   26/اسفند/401 ____ #پائیزنوشت #سمیرا مختاری

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

پائیزنوشت

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
    • کتاب
  • پاییزنوشت

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان